حالیا تو با درخت ریشه سوخته ای که به باغ خویش باز می گردد چه می توانی گفت؟
.
چقدر سخت است که باور کنی این خودت بودی که پای دیگران را به خلوتت باز کردی. خودت دیگران را شریک لحظه های ناب زندگی ات، لحظه هایی از آن تنهایی ات، ساختی.
و گشودن چشم خانواده ات، دوستانت، دیگرانت، دشمنانت و.. بر آنها، گناهی ست نا بخشودنی که دیگر آنرا تاب نخواهی آورد؛ خراشیدن گلبرگ لطیف خاطرات و مبدل گشتن به دستمایه ای برای حظ بصر را...
حال گلبرگ های من خوب نیست. تشنه ی جرعه ای از کیمیای سکوتند.
می دانم،
من دیگر تنهایی هایم را
روانه ی تحقیر کلام نخواهم کرد؛
که
مرا نمی گوید.
.
پ.ن1: من برگشتم
پ.ن2: من بر گشتم
.
.
see this
One photo a day for a year, this is called 365 project.
My general photoblog: آیات غمزه
LG Electronics LG-E975
1/120 second
F/2.4
ISO 100
4 mm